یکی تشنه س بخونم همون عزیز جونم


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

بازم مثال هر شب غم رخنه کرده جونم

دلم میخواد بمیرم تواین محنت کده نمونم

یکی تشنه س بخونم همون  عزیز جونم

منم بحرمت اون مرگو عزیز میدونم

کاشکی زودی آرزوش لمس بشه توی دستاش

خودش کفن تن کنه به مرده عشق و حرفاش

 

 

یکی از همین روزا میرم از شهر شما

میرم آنجا که خداست نه گل روی شما

 

 

دوس دارم بمیرم اما نبینم تو بیوفایی

سخته باورش عزیزم،تو واسم مثله خدایی

 

 

منتظر جانا دلت تنگ از غم دوران مباد

قاصدی دوشم خبر داد در رهست نور زمان

انتظارش گرچه سخت است

تلخی هجرش چه باک

نقل وصلش را به دندان مینهیم

 



نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت 20:0 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com